دلمان به مستحبی خوش است که جوابش واجب است: السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی


ن : yasin
ت : چهار شنبه 31 خرداد 1391

 

 

گفتند درباره ي تو عاشقانه ننويسيم حيف است، كم است،

براي تو آري ، اما براي من؟


عاشقانه هايم تنها براي توست،

براي تو كم است از تو سرودن، براي من اما همه چيز است.

اي تنها بهانه ي ماندن! اي تنها رابط ميان ما و آسمان! نيامدي اين جمعه هم پدر،

نيامدي صاحبم، امامم، آقاي من، مولا ...

نيامدي...


آه ازين چشم هاي بي لياقت

تو باشي و ما تو را نبينيم!؟

آه ازين دل بي لياقت

تو غريب باشي و ما را غم نباشد!؟

آه ازين همه بي غيرتي

تو « هل من ناصر » بگويي و ما اين همه كر!؟


چند جمعه مانده تا لايق شدنمان ارباب؟

براي بيداريمان دعا مي خواني دلشكسته ي من؟
 

چقدر از آسمان دورم

چقدر رنگ زمين گرفته دلم

چقدر غرق ظلمتم، چقدر دلتنگ نورم

از آسمان به زمين نيامديم براي رنگ زمين گرفتن

اينجا قرار بود نقطه ي پروازم شود تا خدا،

اينجا قرار بود هماني شوم كه او مي پسندد.

خودش تو را به يادم اورد ، خودش تو را در دلم نشاند

دلم به دستت اي رابط ميان زمين و آسمان، اي امام هدايت، اي مهدي

دلم به دستت
 


ن : yasin
ت : چهار شنبه 31 خرداد 1391

 نیمه ی شعبان مبارک باد

 

 

imam_mahdi_24
 

1. سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلی زیبا
گلی کز بوی دلجویش، جهان پیر شد برنا
قدم در عرصه ی عالم، نهاده پاک فرزندی
که چشم آفرینش شد، ز نورش روشن و بینا
//عیدتون مبارک//


 

2. امام عصر (عج): برای تعجیل در امر فرج زیاد دعا کنید،
که آن خود، گشایش در کارهای شماست.
اللهم عجل لولیک الفرج ... عید شما مبارک


 

3. مبارک باد میلاد تو، ای معراج خاکیان و ای سراج افلاکیان؛ ای آینه ایمان، یا صاحب الزمان!


 

4. امشب دل بیدارم، دارد سحری دیگر
وز زمزمه ام بر دل، ماند اثری دیگر
در سامره می بینم، قرص قمری دیگر
از نسل علی آمد خیر البشری دیگر
*سالروز شکفتن دوازدهمین گل بوستان امامت و ولایت خجسته باد*


 

5. برخیز که حجت خدا می آید
رحمت ز حریم کبریا می آید
از گلشن عسگری گذر کن که سحر
بوی گل نرگس از فضا می آید.
*میلاد مولای مهربانی و امید زندگانی، تبریک و تهنیت*


 

6. خجسته باد بزم قدسیان در صبحی که آفتاب زمین و آسمان، به زیر سقف خانه نرگس طلوع می کند.


 

7. یا اباصالح،
شب میلاد تو، هنگامه گشودن پنجره های امید است به روی بغضِ ستم دیدگان بی پناه تاریخ.
میلاد امید مستضعفان و آخرین امام شیعیان مبارک


ن : yasin
ت : چهار شنبه 31 خرداد 1391

گرفته مُلک حق/ ز مقدمش رونق

به گوش جان آید/ندای جاء الحق

ولادت آخرین ذخیره ی الهی، بهار دلها، یوسف زهرا، تبریک و تهنیت

.

.

.

امشب بوی خدا نمودم حس / نرجس دارد به دامنش نرگس

سعید و مسعود است ،حجت معبود است/گل چمن آرا ، مهدی موعود است

عید شما مبارک

.

.

.

گویند کسان که روز عید آمده است

این نکته بطبع من بعید آمده است

روزیست به ماعید که گویند همه

زان یار سفرکرده نوید آمده است

ولادت امام زمان(عج) مبارک

.

.

.

ای مخزن سر کردگار ادرکنی

ای هم تو نهان هم آشکار ادرکنی

بگزیده برای خویش هرکس یاری

ای در دو جهان مرا تو یار ادرکنی . . .

میلاد امام زمان بر شما مبارک

.

.

.

آمد گه شادمانی ای مردم

آن وعده ی آسمانی ای مردم

ای زنده دلان ظهور نزدیک است

هنگام ظهور نور نزدیک است

آن ماه به چاه رفته باز آید

قائم به اقامه ی نماز آید

.

.

.

غزل طایر قدسی از لسان الغیب / دارم امید که نور بصرم باز آید

آنکه غایب شده است از نظرم باز آید / گرمیِ دل خنکای جگرم باز آید

ولادت امام زمان بر شما مبارک

 

.

.

.

برخیز که حجت خدا می آید / رحمت زحریم کبریا می آید

از گلشن عسگری گذر کن که سحر / بوی گل نرگس از فضا می آید . . .

عید مهدی بر شما مبارک

.

.

.

مهدی، نظری به ما عنایت کن

مارا به صراط خود هدایت کن

مهدی! اگر از منتظرانت بودیم

چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم

با این همه روسیاهی و سنگدلی

ای کاش که از همسفرانت بودیم

میلاد دوازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، امام عصر و الزمان مبارک .

.

.

.

ای وارث تاج و تخت محمود بیا / مرآت صفات پاک معبود بیا

خلق آرزوی بهشت موعود کنند / والله تویی بهشت موعود بیا

عید شما مبارک

.

.

.

صبحی دگر می آید ای شب زنده داران

از قله های پر غبار روزگاران

از بیکران سبز اقیانوس غیبت

می آید او تا ساحل چشم انتظاران

آید به گوش از آسمان اینست مهدی

خیزد خروش از تشنگان اینست باران . . .

میلاد امام زمان بر شما مبارک

.

.

.

کاش از لطف شبی یاد ز ما می‌کردی / یاد از عاشق افتاده ز پا می‌کردی

کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده / با نگاه ملکوتی تو دوا می‌کردی

یا مهدی ادرکنی

عید شما مبارک

.

.

.

نیمه ی شعبان گل نرگس شکفت / چلچله از شادمانی شب نخفت

آبشار یک لحظه آرام شد ، نریخت / تا که رازش با گل نرگس بگفت

سرو حیران شد از آن فر و جلال / ماه فرو مانده در آن حسن جمال

نیمه شعبان را به شما تبریک عرض می کنم.

.

.

.

بیا موعود هنگام قیام است

جهان مجروح یک جو التیام است

زمان لبریز شوق و انتظار است

زمین بر رجعتت امّیدوار است

بیا امشب شب قدر است ما را

علمدار تو در صدر است ما را

میلاد آخرین شکوفه ی باغ احمدی، حضرت مهدی(عج) مبارک.

.

.

.

اهل آسمان و زمین بوسیله ی ظهور او خوشحال می شوند. پرندگان هوا

و ماهیان دریا نیز با ظهور او شادی می کنند. امام صادق علیه السلام

سلامتی و تعجیل در فرجش “صلوات”

.

.

.

بگو با خستگان ، صبح سعادت سر زد از خاور

مشام جان معطر می شود ار نکهت دلبر

سحر بشگفت در دامان نرجس نوگل زهرا

تبسم می کند منجی عالم بر رخ مادر

خدایا عیدی ما را ظهور او عنایت کن

که ما را جز ظهور او نباشد حاجتی دیگر


 

 

ن : yasin
ت : چهار شنبه 31 خرداد 1391

نیمه شعبان مبارک 

جهان به انتظار توست مولا جان

عدالت را نمي بيني که مضحکه شده ، عدالت پرور جز تو کيست؟

غصه ها را نمي بيني فزون شده، شکافنده اندوه جز تو کيست؟

ظلم را نمي بيني ريشه کرده، تيشه اي جز ذوالفقار تو چيست؟

صداقت را نمي بيني گم شده‌، نوري جز نور هدايت گر تو چيست؟

تواني نمانده ، دادرس بيچارگان ، نمي آيي؟

 

 

وعده ديدار نزديک است ياران مژده باد

روز وصلش مي رسد ، ايام هجران مي رود

سلامتي و تعجيل در فرج مولاي غريب، صلواتي هديه کنيم


ن : yasin
ت : چهار شنبه 31 خرداد 1391
مجموعه پیامک های شهادت امام کاظم(ع)

شهادت امام کاظم تسلیت

«اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)»
یا حضرت معصومه، ای یادگار زهرا
بزم عزا به پا کن امشب برای بابا
ای شیعیان بیارید عطر و گلاب و قرآن
موسی بن جعفر آزاد، گردد ز کنج زندان
شهادت غریبانه ی امام کاظم-ع تسلیت باد
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم / بارالها!مددی کن که همه پاک شویم
دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان / درجوارحرم عشق همه خاک شویم
شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت
 
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هرجا که رفت، رفت قلم پا به پای او
شاعر «سکوت ـ ضجّه» زد و خُرد شد، ولی
نشنیده مانْد مثل همیشه صدای او
شهادت امام موسی کاظم تسلیت
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
کسی که روح الامین است طایر حرمش
هجوم حادثه بر هم زد آشیانش را
به حبس و بند و شهادت اگر چه راضی شد
به جان خرید بلاهای شیعیانش را . . .
شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروز
تسلیت ده به شهنشاه خراسان امروز
کشته شد موسی بن جعفر ز جفای هارون
زیر زنجیر بلا، گوشه ی زندان امروز
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
ای بنای حرم عدل و امان را بانی
وی ز رخسار تو آفاقْ همه نورانی
که گمان داشت که با آن همه تشریف و جلال
یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟
شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
امام کاظم-ع:
هر که خشم خود را از مردم باز دارد،
خداوند عذاب روز قیامت را از او باز می دارد.
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
سخنی گهربار از هفتمین امام همام و نهمین معصوم مظلوم:
کم گویى ، حکمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى
که شیوه اى نیکو و سبک بار و سبب تخفیف گناه است.
شهادتش تسلیت و تعزیت
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
امشب شب عزای امام عالمین است
دل را هوای قبر غریب کاظمین است
باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده
مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده
آجرک الله یا بقیة الله
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
از جهان رفته با قلب خسته / نزد زهرای پهلو شکسته
راحت از جور و زنجیر کین شد / خاک غم بر سر مسلمین شد
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
چهار چوب نگاهت به چهار دیواری / اگر چه روز نداری، همیشه بیداری
مکیده است توان تو را لب زنجیر / برای دادن جان، جان من توان داری؟
شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
امام کاظم ع:
بدانید که بهاى تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
شهادت مظلومانه ی هفتمین مولای غریب شیعیان تسلیت باد.
شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد
 اس ام اس شهادت امام موسی کاظم(ع)
کی میام به کاظمین / تا کنم شیون و شین
بعد از اون یه سر برم / سر تربت حسین
شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد

 



:: برچسب‌ها: اس ام اس , پیامک شهادت , امام کاظم , باب الحوائج,
ن : yasin
ت : جمعه 26 خرداد 1391
تجزیه و تحلیلی درباره ی 313 نفر از یاران مخصوص امام زمان (عج)

 تجزیه و تحلیلی درباره ی 313 نفر از یاران مخصوص امام زمان (علیه السّلام) و دیگر یاران آن حضرت

برای شناخت این یاران مخصوص به مطالب زیر توجّه کنید:

تواتر حدیث 313 نفر:

در همه جا معروف است و در کتاب های مربوط به امام زمان علیه السّلام نوشته شده که هنگام ظهور

 آن حضرت، 313 نفر یاران مخصوصش به او می پیوندند و هم چون کوه در برابر حوادث ایستادگی کرده

و همراه امام علیه السّلام هستند، اکنون به جاست که در این کتاب درباره ی این افراد خاص به بررسی

فشرده ای بپردازیم. برای روشن شدن مطلب

ادامه مطلب...

 



:: برچسب‌ها: 313, یاران امام زمان, ظهور, [ ادامه مطلب ] |
ن : yasin
ت : چهار شنبه 24 خرداد 1391


داستانهايي از کودکي امام زمان (عج)
 




 

جريان تولد امام زمان (ع)
 

حکيمه خاتون ، دختر امام محمد تقي مي گويد روزي امام حسن (ع) مرا خواست و فرمود :
«عمه»، امشب نيمه ي شعبان است ، نزد ما افطار کن ، که خداوند در اين شب فرخنده ، کسي را به وجود مي آورد که حجت او در روي زمين است . عرض کردم :«مادر اين نوزاد کيست ؟ امام (ع) فرمود :«نرجس » . گفتم : «فدايت شوم ، نرجس که بچه دار نيست ؟!» . امام (ع) فرمود : «همين است که مي گويم» . من به خانه ي حضرت آمدم ، سلام کرده نشستم . نرجس خاتون آمد تا کفش مرا از پايم در آورد و گفت :«اي بانوي من ، شب به خير !» . گفتم : «بانوي من و خاندان ما تويي » . گفت : «نه ، من کجا و اين مقام بزرگ کجا؟». گفتم :«دخترجان ، امشب خداوند پسري به تو مي دهد که سرور دو جهان خواهد بود» . چون اين سخن را شنيد، با خجالت نشست . سپس نماز شام را گزاردم و افطار کردم و خوابيدم .
سحرگاه براي اداي نماز شب برخاستم . بعد از نماز ، ديدم نرجس خوابيده و از نوزاد خبري نيست . پس از نماز، دوباره خوابيدم و بعد از لحظه اي با نگراني بيدار شدم ، ديدم نرجس خوابيده است . در آن حال ، درباره ي وعده ي امام (ع) ترديد کردم ، که ناگهان امام از جايي که تشريف داشت ، با صداي بلند مرا صدا زد و فرمود :«عمه ، تعجب نکن که وقت نزديک است ».
چون صداي حضرت را شنيدم ، شروع به خواندن سوره ي سجده و يس کردم . در اين وقت ، نرجس با حال نگراني از خواب بيدار شد . من به او نزديک شدم و نام خدا را بر زبان جاري کردم و پرسيدم :«آيا احساس چيزي مي کني ؟». نرجس گفت :«ناراحت مباش و دل قوي بدار ، اين همان مژده اي است که به تو دادم ». سپس هر دو به خواب رفتيم . اندکي بعد برخاستم ، ديدم بچه به دنيا آمده و روي زمين ، با اعضاي هفتگانه خدا را سجده مي کند. آن ماهپاره را در آغوش گرفتم.
در اين هنگام ، امام(ع) صدا زد :«عمه جان ، فرزندم را نزد من بياور» . چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم ، امام(ع) دستهاي خود را زير رانها و پشت بچه گرفت و پاهاي او را به سينه ي مبارک خود چسبانيد و بر چشم و گوش او دست کشيد ، سپس فرمود : «عمه جان ، او را نزد مادرش ببر و باز به نزد من برگردان ، روز هفتم نيز بچه را نزد من بياور». چون روز هفتم به حضور امام (ع) شرفياب شدم ، فرمود:«عمه ، فرزندم را بياور». او را در قنداقه اي پيچيده ، نزد حضرت بردم و امام (ع)مانند بار اول ، فرزند دلبندش را نوازش کرد. (1)

وليمه
 

وقتي امام زمان (عج) به دنيا آمد، امام حسن عکسري(ع) عثمان بن سعيد را احضار کرد و به او فرمود :«ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خريده ، به حساب من ميان بني هاشم قسمت کن و چند رأس گوسفند هم براي او قرباني کن».(2)

مرغان سفيد
 

ابوعلي خيزراني از خدمتکاران امام حسن عسکري (ع) نقل مي کند که هنگام تولد امام زمان (عج) ، ديده است که نوري از سر و صورت آن حضرت به اطراف آسمان مي درخشيد و مرغان سفيدي چند ، در آسمان به پرواز در مي آمدند و بالهاي خود را بر سر و صورت و بدن آن مولود مسعود مي کشيدند و پرواز مي کردند. چون اين خبر را به امام حسن عسکري (ع) دادند ، تبسم کرد و فرمود : «آنها فرشتگان آسمانها بودند ، که در ظهور اين نوزاد ياوران او خواهند بود».(3)

اين همان قائم است
 

ابوغانم خادم ، روايت کرده که وقتي امام زمان (عج) متولد گرديد ، پدر بزرگوارش نام او را محمد (ص) گذارد و در روز سوم ، او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود : «بعد از من ، اين کودک امام شما و جانشين من خواهد بود . اين همان قائم است که مردم براي ظهور او انتظارها مي کشند و وقتي که دنيا پر از ظلم و بي عدالتي شود ، ظاهر مي گردد و جهان را پر از عدل مي کند».

آقاي کوچک
 

نصر ، خادم امام هادي (ع) مي گويد وقتي امام زمان (عج) متولد شد ، تمام اهل خانه به پرستاري از او پرداختند . به من گفتند که هر روز مقداري مغز استخوان با گوشت بخرم ، و مي گفتند که اين آقاي کوچک ماست. (4)

کودک داخل اتاق
 

يعقوب بن منقوش (منقوس) مي گويد خدمت امام حسن عکسري (ع) رسيدم . او روي سکويي در داخل خانه نشسته بود . در سمت راست او اتاقي بود که پرده اي بر آن انداخته بودند. من به امام (ع) گفتم : «آقاي من ، جانشين شما کيست ؟». حضرت فرمود: «پرده را بالا بزن». پرده را بالا زدم ، کودکي حدود هشت يا ده ساله (5) از اتاق خارج شد ، که بسيار زيبا بود. آن کودک رفت و در بغل امام حسن عسکري (ع) نشست . حضرت فرمود : «اين صاحب خانه شماست ». سپس آن کودک ايستاد و امام (ع) به او فرمود : «پسرم به داخل اتاق برو تا وقت معلوم (وقت ظهور) ». کودک داخل اتاق شد و من او را نگاه مي کردم . بعد امام حسن عسکري (ع) به من فرمود : «اي يعقوب ، ببين داخل اتاق چه کسي است ؟». من داخل شدم ، ولي کسي را نديدم . (6)

کودک زير پارچه
 

مردي از اهل فارس به قصد تشرف و خدمتگزاري ، خدمت امام حسن عسکري (ع) رفت . حضرت هم به او اجازه داد که وارد خانه شود و همان جا بماند. آن مرد مي گويد من در خانه ي امام بودم و به همراه خدمتگزاران حضرت ، از بازار براي خانه حضرت چيز مي خريدم و حضرت به من دستور داده بود که هر وقت زنان در خانه نبودند ، بودن اجازه وارد شو. روزي بدون اجازه وارد خانه شدم ، که يک مرتبه حضرت صدا زد : «حرکت مکن و در جاي خود باش». جرأت نداشتم که برگردم يا وارد شوم . بعد از مدتي ، خدمتکاري آمد چيزي در دست داشت و در پارچه اي پيچيده بود و به من گفت : «وارد شو». وارد شدم . آنگاه حضرت ، آن خدمتکار را صدا زده و فرمود : «بيا و از روي آنچه در دست داري ، پرده بردار ». وقتي که روي از او باز کرد ، کودکي را ديدم که صورتش مي درخشيد و حدود دو ساله به نظر مي رسيد. حضرت فرمود : «اين است صاحب شما». آنگاه به آن خدمتکار دستور فرمود که او را ببر. ديگر آن کودک را نديدم ، تا پس از شهادت امام حسن عسکري (ع) (7)

سه نشانه
 

شيخ صدوق به سند معتبر از ابولاديان ، روايت کرده که مي گويد من خدمتگزار حضرت امام حسن عسکري (ع) بودم و نامه هاي آن جناب را به شهرها مي بردم . روزي در زمان بيماري آن حضرت ، که بر اثر آن رحلت فرمودند ، مرا طلبيد و چند نامه به مدائن نوشت و فرمود : «بعد از پانزده روز به سامرا بازخواهي گشت و صداي شيون از خانه ي من خواهي شنيد و مرا در آن وقت ، غسل مي دهند». گفتم : «اي آقا! وقتي اين اتفاق افتاد ، امامت با کيست ؟ فرمود : «هر که جواب نامه ي مرا از تو طلب کند ، او امام بعد از من است ». گفتم : علامتي ديگر بفرما؟ فرمود : «هر که بر من نماز بخواند ، جانشين من خواهد بود». گفتم : «ديگر؟» گفت : «هر که بگويد در هميان چه چيز است ، او امام شماست».
ابوالاديان مي گويد جلال حضرت ، مانع از آن شد که بپرسم کدام هميان . پس آن نامه ها را به اهل مدائن رسانيدم و جوابها را گرفته ، برگشتم . چنانچه فرموده بود ، روز پانزدهم داخل سامرا شدم . صداي نوحه و شيون از منزل منور آن امام مطهر بلند شده بود. چون به در خانه آمدم ، جعفر (برادر امام) را ديدم که بر در خانه نشسته و شيعيان گرد او آمده اند و به او براي وفات برادرش تسليت مي گويند و براي امامت به او تبريک مي گويند. پس جلو رفتم و تسليت و تبريک گفتم؛ ولي او هيچ سئوالي از من نکرد.
در اين حال ، عقيه ي خادم بيرون آمد و به جعفر گفت : «برادر تو را کفن کرده اند ، بيا و بر او نماز بخوان » . جعفر برخاست و شيعيان با او همراه شدند . چون به حياط خانه رسيديم ، ديديم که حضرت امام حسن عسکري (ع) را کفن کرده و بر روي تابوت گذاشته اند . جعفر ايستاد تا بر برادر خود نماز بخواند ، هنگامي که خواست تکبير بگويد ، طفلي گندمگون با مويي پيچيده و دنداني مانند پاره ي ما بيرون آمد و عباي جعفر را کشيد و گفت : «اي عمو ، عقب بايست که من نماز بر پدر خود از تو سزاوارترم».
جعفر عقب ايستاد و رنگش پريد . آن کودک جلو ايستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز خواند و آن جناب را در کنار امام هادي (ع) دفن کرد. بعد متوجه من شد و گفت : «جواب نامه را که با توست بده». جواب نامه را دادم و با خود گفتم که دو نشان از آن نشانها که حضرت امام حسن عسکري (ع) فرموده بود ، ظاهر شد و يک علامت ديگر مانده بيرون آمدم پس حاجز وشا براي آنکه حجت بر جعفر تمام کند که او امام نيست ، گفت : «اين طفل چه کسي بود؟» . جعفر گفت :«والله من او را هرگز نديده بودم و نمي شناختم ».
در اين حال جماعتي از اهل قم آمده بودند و از احوال حضرت امام حسن عسکري (ع) سئوال مي کردند. چون دانستند که وفات يافته ، پرسيد : «امامت با کيست ؟» مردم به سوي جعفر اشاره کردند . پس نزديک رفتند و تسليت و تبريک گفتند و بعد گفتند : «با ما نامه و مالي چند است ، بگو که نامه ها از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است ، تا به تو تسليم کنيم». جعفر برخاست و گفت : «مردم از ما علم غيب مي خواهند».
در آن حال ، عقيه ي خادم از جانب امام زمان (عج) آمد و گفت : «با شما نامه ي فلان شخص و فلان و فلان است و همياني هست که در آن هزار اشرفي است ، و در آن ميان ، ده اشرفي هست که با طلا آن را روکش کرده اند». آنها نامه ها و مالها را تسليم کردند و گفتند : «هر که تو را فرستاده که اين نامه ها و مالها را بگيري ، او امام زمان است ». آنگاه من فهميدم که مراد امام حسن عسکري (ع) همين هميان بود. (8).

کودک در سجده
 

ابوسهل نوبختي مي گويد خدمت امام حسن عسکري (ع) رسيدم در هنگام بيماري حضرت ، که به همان بيماري از دنيا رحلت فرمود. در نزد آن حضرت بودم که به خادم خود فرمود : «اي عقيه ، براي من آب جوشانيده و دارو بياور». پس جوشانيد و صيقل ، مادر حضرت حجه (عج) ، آن را براي امام حسن (ع) آورد. همين که پيمانه را به دست آن جناب داد و خواست بياشامد ، دست مبارکش لرزيد و قدح به دندانهاي نازنينش خورد.
پيمانه را پايين گذاشت و به عقيه فرمود : «داخل اين اتاق مي شوي ، کودکي در حال سجده مي بيني ، او را نزد من بياور». ابوسهل مي گويد که عقيه گفت : من براي پيدا کردن آن طفل داخل شدم . ناگاه به نظرم به کودکي افتاد که سر به سجده نهاده بود و انگشت سبابه خود را به سوي آسمان بلند کرده بود. بر آن جناب سلام کردم . نماز خود را مختصر کرد و چون تمام کرد ، عرض کردم : مولاي من مي فرمايد شما نزد وي برويد». در اين هنگام ، مادرش صيقل آمد و دستش را گرفت و او را به نزد پدرش امام حسن (ع) برد.
ابوسهل مي گويد چون آن کودک به خدمت امام حسن (ع) رسيد ، سلام کرد و من به او نگاه کردم . ديدم که رنگ مبارکش روشن است و موي سرش پيچيده است و بين دندانهايش فاصله است . همين که امام حسن (ع) نگاهش به کودکش افتاد ، گريست و فرمود : «اي سيد اهل بيت ! مرا آب بده ، همانا من به سوي پروردگار خود مي روم .» آن آقازاده آن پيمانه آب جوشانيده را با دارو به دست خويش گرفت و پدر را سيراب کرد .
چون امام حسن عسکري (ع) آب را آشاميد ، فرمود : «مرا براي نماز مهيا کنيد». پس در کنار آن حضرت دستمالي افکندند و آن کودک پدر خود را يک مرتبه وضو داد و بر سر و قدمهاي او مسح کشيد ، پس امام حسن عسکري (ع) به وي فرمود : «بشارت باد تو را اي پسرک من ، تويي مهدي و حجت خدا بر روي زمين ، و تويي پسر من و منم پدر تو ، تويي محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب (ع) ، پدر تو رسول خدا (ص) است و تويي خاتم ائمه طاهرين و بشارت داد به تو رسول خدا (ص) و نام و کنيه داد تو را ، و اين عهدي است به من از پدرم و از پدرهاي پاک تو ». آنگاه امام حسن عسکري (ع) در همان وقت وفات کرد . (9)

بقيه الله
 

احمد بن اسحاق مي گويد : خدمت امام عسکري (ع) آمدم و خواستم در مورد جانشيني ايشان صحبت کنم .
حضرت بدون پرسش من فرمود : «اي احمد ، همانا خدا از وقتي که آدم (ع) را آفريده ، زمين را از حجتي خالي نگذاشته است و تا قيامت به وسيله ي حجت او ، بلادفع مي شود و باران مي بارد و برکات نازل مي شود». عرض کردم : «اي فرزند رسول خدا! جانشين شما چه کسي است ؟» . او با شتاب به درون خانه رفت . پسري سه ساله ، که مانند ماه تمام نوراني بود ، بر روي دوش خود آورد و فرمود : «اي احمد ، اگر تو نزد خدا و حجت او گرامي نبودي ، به تو نشانش نمي دادم . او همنام رسول خدا (ص) و هم کنيه ي او و کسي است که زمين را پر از عدل مي سازد. مثل او ، مثل خضر است و ذوالقرنين . به خدا او غايب مي شود و در زمان غيبت او ، نجات نمي يابد ، مگر کسي که خدا را بر اعتراف به امامت او ثابت قدم بدارد و موفق سازد که براي تعجيل در فرج او دعا کند ». عرض کردم : «آيا نشانه اي دارد که من دل من به او مطمئن شود؟». در اين وقت ، آن کودک با زبان عربي فصيح گفت : «منم بقيه الله در زمين ، همان که از دشمنان خدا انتقام مي گيرد ، اي احمد ، پس از مشاهده ي من ، دنبال اثر نگرد» .(10)

کودک و خرمافروش
 

در ايامي که حضرت علي (ع) زمامدار سرزمين اسلامي بود ، اغلب براي سرکشي به بازارها مي رفت و گاهي به کاسبها تذکراتي مي داد. روزي از بازار خرما فروشان گذر مي کرد ، دختر بچه اي ر ا ديد که گريه مي کند. ايستاد و علت گريه اش را پرسيد . او در جواب گفت : آقاي من يک درهم به من داد تا خرما بخرم. از اين کاسب خريدم و به خانه بردم قبول نکرد ، آورده ام که پس بدهم ، قبول نمي کند». حضرت به آن کاسب گفت : «اين دختر بچه ، خدمتکار است ، از خود اختياري ندارد ، خرما را بگير و پولش را به او برگردان » مرد از جا حرکت کرد و در مقابل کسبه و مردم ، با تمام دست به سينه ي حضرت علي (ع) زد که او را از جلو دکان خود رد کند . مردم گفتند : «چه مي کني ؟ او اميرالمؤمنين است ». مرد رنگش زرد شد و فورا خرماها را از دختر گرفت و پولش را پس داد و گفت : «اي اميرمؤمنان ! مرا ببخش و از من راضي باش». امام فرمود : «چيزي که مرا از تو راضي مي کند ، اين است که شيوه ي خود را اصلاح کني و ادب را رعايت نمايي ». (11)
 

ن : yasin
ت : سه شنبه 23 خرداد 1391

کرامات شهدا

بگو عاشق نیستیم :

- انگار از آسمان آتش می بارید. به شهید غلامی گقتم: «گروه را مرخص کنیم تا اوایل پاییز که هوا خنک تر می شود، برگردیم»
گفت: «بگو عاشق نیستیم.» گفتم:«علی آقا!!! هوا خیلی گرم است. نمی شود تکان خورد.»
گفت: «وقتی هواگرم است و تو می سوزی، مادر شهیدی که فرزندش در این بیایان افتاده است، دلش می شکند و می گوید: خدایا بچه ام در این گرما کجا افتاده است؟ همین دل شکستگی به تو کمک می کند تا به شهید برسی.»
نتوانستم حرف دیگری بزنم. گوشی را گذاشتم، برگشتم و گفتم:«بچه ها،اگر از گرما بی جان هم شویم، باید جستجو را ادامه دهیم.» پس از نماز ظهر کار را شروع کردیم. تا ساعت نه صبح هر چه آب داشتیم، تمام شد. بالای ارتفاع 175شرهانی، چشم هایمان از گرما دیگر جایی درا نمی دید. به التماس نالیدیم: خدایا تو را به دل شکسته مادران شهید...
در کف شیار چیزی برق زد پلاک بود...
کرامت شهدا :
خبر را که شنیدیم٬ خودمان را رساندیم٬ اما آن ها استخوان های یک حیوان بود. گفتند اینجا خطرناک است و بیشتر منافقان در کمین هستند٬ باید زود برگردیم.
آمبولانسی داشتیم که هر روز سرویس و مجهز می شد. سابقه نداشت خراب شود. در راه برگشت ٬ در یک سرپایینی٬ ماشین خاموش شد!!! بچه ها فکر کردند شوخی می کنم٬ اما هرچه استارت زدم٬ ماشین روشن نشد. چند متخصص از تعمیرگاه ارتش آمدند. اما فایده ای نداشت.
بالاخره تصمیم بر آن شد که یک تانکر آب بیاید و ماشین رو بوکسل کند که تا شب نشده برگردیم. تانکر آمد. اما وقتی به آمبولانس وصل شد٬گاز که می داد٬خاموش می شد! گفتم: «ماشین روشن نمی شود٬ بعداً می آییم آن را می بریم. اگر اینجا خطرناک است٬د یگر نمی مانیم.»
ماشین را قفل کردیم و برگشتیم. فردا پس از خواندن نماز صبح به سراغ ماشین رفتم. تک و تنها توی حال خودم بودم که رسیدم به مکانی که صخره مانند بود. دقیقاً رو به روی جایی که ماشین خراب شده بود٬ تعدادی پلاک و یک مشت استخوان افتاده بود. هفت شهید بودند بچه ها را خبر کردم و جنازه ها را داخل ماشین گذاشتیم.
با بچه های ارتش خداحافظی کردم و به طرف ماشین رفتم. فکر کردند٬ من فراموش کرده ام ماشین خراب است. خندیدند. اما ماشین٬ با استارت اول روشن شد...
هفت پلاک و یک مشت استخوان:
رفیعی با دست های خونی وارد سنگر شد. رنگم پرید. فکر کردم بلایی سر حمزوی آمده. از سنگر بیرون پریدم، دیدم او هم دستش خونی است.پرسیدم چی شده؟ گفتن برو عقب ماشین روا نگاه کن.
دیدم یه گونی عقب ماشینه. داخل گونی یه شهید بود که سر و پا نداشت، پیراهنی سفید تنش بود و دکمه یقه رو تا آخر بسته بود. بچه ها گفتن:"برای شستشوی بیل مکانیکی، جایی رو کندیم تا به آب برسیم. آب که زلال شد، دیدیم یک تکه لباس از زیر خاک بیرونه. کندیم تا به پیکر سالم شهید رسیدیم. خون تازه از حلقومش بیرون میزد! ما برای شستشوی بیل جایی رو انتخاب کرده بودیم که یقین داشتیم هیچ شهیدی اونجا نیست! اصلا اونجا اثری جنگ و خاکریز نبود."
دور تا دور منطقه را جست و جو کردیم، تا شاید شهید دیگه ای پیدا کنیم؛ اما خبری نبود.خیلی وقتا خود شهدا به میدان می آمدن تا پیداشون کنیم.رادیو روشن بود، گوینده از تشییع یک هزار شهید بر روی دست مردم تهران خبر می داد. شاید مادر این شهید، با دیدن تابوت های شهدا از خدا پسرش را خواسته بود و همان ساعت...

ن : yasin
ت : دو شنبه 22 خرداد 1391

دعا کلید ظهور

 

 

 

 

 

کوريم و نديديم خدايي هرگز
 
يکبار نگفتيم کجايي، هرگز
 
ما کار مهمتر از شما هم داريم
 
حق داری اگر جمعه نيايي هرگز
 

 

 
در تيررس چشم سياهت باشيم
 
در دسترس تير نگاهت باشيم
 
ما آمده بوديم که کاري بکنيم
 
گفتند فقط چشم به راهت باشيم
 

 

ياران وفادار به ظاهر داري
 
گريه کن حرفه اي و ماهر داري
 
دلخوش نشو با دعاي عهد اين قوم
 
تو قصه کوفه را به خاطر داري!؟
 

 
 

 
سر بر سر سجده‌ هايمان مي‌ ساييم

ما دل که نداديم چه را مي‌ پاييم

فعلن دعاي تعجيل فرج مي‌ خوانيم

ما بعد دعا به ياريت مي‌ آييم

 

 
 

یه اسم توقع انتظاره آقا
 
اسم ديگشم قرار مداره آقا
 
اين جمعه اگه نيومدي بهتر شد
 
دوريه که دوستي مياره آقا!
 
 

 

 
ما اين طرف و به آن طرف دل بستيم
 
سرخيم ولي به آبيان پيوستيم
 
چون ليگ به روزهاي حساس رسيد
 
اين هفته نيا هفته ي بعدي هستيم
 
 

 

 
از نقطه ي کور این جهان می آییم

 
با فتنه ي آخرالزمان می آییم

 
این جمعه بیا حوصله مان سر رفته

 
آقا تو نیایی خودمان می آییم
 

 
 

 
امروز نشد! به فکر فردا باشیم

در فکر همان روز مبادا باشیم

هر هفته همیشه جمعه‌ ها تعطیلیم

یکشنبه دوشنبه‌ ای بیا تا باشیم

ن : yasin
ت : یک شنبه 21 خرداد 1391

 

روزی هزار بار دلت راشکسته ام

بیخود به انتظار وصالت نشسته ام

 

هربار این تویی که رسیدی و در زدی

هربار این منم که در خانه بسته ام

 

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام


ن : yasin
ت : یک شنبه 21 خرداد 1391
وصف دل

 


از انتظار خسته ام و یا دلم گرفته است؟
تو مدتی است رفته ای , بیا دلم گرفته است

نگاه سرد پنجره به کوچه خیره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است

گذشتم از هزاره ها در امتداد دوری ات
به ذهن من نمی رسد کجا دلم گرفته است

به چشم خود ندیده ام شکوه چهره ی تو را
شبی بیا به خواب من , بیا دلم گرفته است...


:: برچسب‌ها: ظهور -انتظار , منتظر,
ن : yasin
ت : یک شنبه 14 خرداد 1391
سخنی با دل خویش

 

یادمـــان باشـد از امـــروز خطـــایی نکنیم

گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم

پر پــــروانه شکستن هنـــر انسـان نیست

گـر شکسـتیم ز غفلـت من و مایی نکنیم

یادمـــان باشد اگر شــاخه گلــی را چیدیم

وقت پــرپــر شدنش ســاز و نـوایـی نکنیم

یادمــــان باشد اگــر خـــاطرمان تنهـــا شد

طلب عــشــق ز هـر بی سر و پایی نکنیم

یادمــان باشد اگر حــال خوشی دست بداد

جز برای فرج یار دعایی نکنیم...

:::اللهم عجل لولیک الفرج:::



:: برچسب‌ها: امام زمان, مهدی,
ن : yasin
ت : یک شنبه 14 خرداد 1391


ن : yasin
ت : یک شنبه 14 خرداد 1391

 

سخت است ولی مولا، خوب است نمی آیی

دلتنگ توام اما خوب است نمی آیی

یک کوفه فریب و غم،

یک شام پر از محنت


آیی تو شوی تنها، خوب است نمی آیی

یک نیمه ی شعبان را در فکر تو می مانند

از فکر روی فردا، خوب است نمی آیی

یک جمعه فقط ندبه، یک هفته فراموشی

بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی

لاف غم عشق تو ذکر همه ی مردم

بنگر به دل آنها، خوب است نمی آیی

پیش نظر بعضی حاجت بدهی خوبی

اما نه برای ما، خوب است نمی آیی

یک شام سه شنبه را در کوی تو می آیند

اما دلشان اینجا، خوب است نمی آیی

سرداب تو مخروبه، قبر پدرت ویران

شهر تو پر از اعداء، خوب است نمی آیی

با این همه درد و غم، می سوزی و می سازی

ای منتقم زهرا، خوب است نمی آیی

 

سراینده : ؟؟؟

منبع : http://mabbaszadegan.mihanblog.com/post/54

جملات زیبا گیله مرد


 

ن : yasin
ت : جمعه 12 خرداد 1391

 

روزی هزار بار دلت راشکسته ام

بیخود به انتظار وصالت نشسته ام

 

هربار این تویی که رسیدی و در زدی

هربار این منم که در خانه بسته ام

 

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام


ن : yasin
ت : جمعه 12 خرداد 1391

 

مالکیت آســمـــان را به نام کسانی نوشته اند که به زمین دل نبسته اند

 

 


 


براي رسيدن به تو بايد آسماني شد.


و من روزها از پشت نگاه پنجره در جستجوي تو


به آسمان خيره مي شوم.


شايد چهره زيبايت در ماه نقش بندد.


اي جمعه ها غروب نکنيد و اميد ديدنش را از من نگيريد.


مي دانم خواهي آمد ، يک روز که همه در خواب بي خبري باشند.




 

برای ظهورش صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


ن : yasin
ت : جمعه 12 خرداد 1391

 

می نویسم که شب تار، سحر می گردد

یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد...

 

یا صاحب الزمان ادرکنی


ن : yasin
ت : جمعه 12 خرداد 1391

 

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای

دیری است آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من، برای چه تأخیر کرده‌ای؟



محمد بختیاری

منبع : وبلاگ بسوی او

جملات زیبا گیله مرد


 
 
   

 


ن : yasin
ت : جمعه 12 خرداد 1391


راستی دو روز قبل

سرزده به خانه‌ی دل امید - همکلاسی‌ام - سر زدی

ولی چرا

به خانه‌ی حقیر قلب من نیامدی؟

رد شدم، قبول

ولی به من بگو

کی به من اجازه‌ی عبور می‌دهی؟

راستی اگر ببینمت

به من هر چه خواستم می‌دهی؟

کارنامه‌ی مرا

دست راستم می‌دهی؟

نا امید نیستم ولی به خاطر خدا

از کنار نمره‌های زیر ده عبور کن!

ای عصاره گل محمدی!

فصل امتحان سخت ما ظهور کن !


ن : yasin
ت : جمعه 12 خرداد 1391


ن : yasin
ت : دو شنبه 8 خرداد 1391

 

                                           مهدی جان!

سئوالی ساده دارم از حضورت                               من آیا زنده‌ام وقت ظهورت

 اگر که آمدی من رفته بودم                                    اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم                                     بیایم در رکاب تو بمیرم


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 

* مادر جون خسته شدم از بس كه گفتم خدايا العفو ولي .....

مادر جون تو خيليارو خريدي خوب منم لابلاشون بخر ....

براي شما كه كاري نداره ....

به خدا من عاشق حسينتم ....

من عاشق عليم ....

من شما رو دوست دارم .....

من مهدي رو دوست دارم ....

من حسنو دوست دارم .....

من با افتخار داد مي زنم كه :

من ولايتيم ....

مادر جون تو رو خدا دستمونو بگير ...

مادر جون دوست دارم ....


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

Click for larger version


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 

 


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 آنكه در نگاهت حجمى زنور دارى

كى از مسير كوچه قصد عبور دارى ؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى

 

اى آنكه در حجابت درياى نور دارى


 

من غرق در گناهم ، كى می كنى نگاهم ؟

برعكس چشم هايم چشمى صبور دارى

از پرده‏ ها برون شد ، سوز نهانى ما

 

كوك است ساز دل ها ، كى ميل شور دارى ؟

در خواب ديده بودم ، يك شب فروغ رويت

 

كى در سراى چشمم ، قصد ظهور دارى ؟


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

السلام علیک یا حجت بن الحسن المهدی (( عجل الله تعالی فرجه الشریف ))

گفتند که تک سوارمان در راه است

از اول صبح چشممان بر راه است

از یازدهم دوازده قرن گذشت

تا ساعت تو چقدر دیگر راه است؟

تو امام عصری و عصر جمعه های من این همه دلگیر!

بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد


 


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 کسی منتظر 313مرد است و زمان همچنان در گذراست ، آه.. مرد شدن چقدر زمان میخواهد..:(

اللهم عجل لولیک الفرج

دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 

هرچه کردم نشوم علت رنجیدن او

باز نشد بارها من دل زهرائی او را ز گناهم خستم

گفتم این بار که بر نامه من مینگرد خوشحال است

لیک اشکش به دلم گفت که من روسیهم من پستم

یا مهدی

از امام زین العابدین و آن حضرت از پدرش روایت نموده كه پیامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرموده :

المهدى من ولدك .

( مهدى از فرزندان تو است ).



 


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 

زیر این سقف کبود

زیر این سلطه ی سنگین سکوت

اگه از یاد تود یادی نکنم

تک و تنها به خدا می شکنم...!

اللهم عجل لولیک الفرج


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

جملات زیبا گیله مرد


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

کارنامه‌ام

پر از تقلب و گناه

خط خطی سیاه

هیچ وقت درسخوان نبوده‌ام ولی

در شب تولدت

مثل کاج

توی طاق نصرت محله کار کرده‌ام

شاخه‌های خشک داربست را

بهار کرده‌ام

 


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 

مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان

که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان

در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز

نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان

شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت

نشسته ام به امید نگاه مهدی جان

من عاشقم که ببینم جمال تو آیا

بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟

بحق حرمت اجداد خود نما نظری

ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان

خمید پشت من که از بار معصیت شاها

نموده ام همه عمر اشتباه مهدی جان

 


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 

 

فقط گفتی به ما پرواز- پرواز!

در زندان غیبت کی شود باز؟

بدون تو چگونه پرگشاییم؟

برای هر عمل هستی سر آغاز

برای ما نمانده سوز و آهی

تو می گویی بخوان آواز- آواز؟

میان ما خوارج یکه تازند

کدامین ارتش و نیرو و سرباز؟!

سخن کوتاه آقا جان-غریبی

نداری یاور و دلسوز و غمساز

مرا از خواب شب بیدار گردان

ز خواب غفلت و خودبینی و ناز


ن : yasin
ت : سه شنبه 2 خرداد 1391

 

زندگی امام زمان‌ علیه‌السلام در غیبت


 


 

چگونگی زندگی

زندگی بقیة‌الله‌الاعظم‌ عجل‌الله تعالی‌فرجه در زمان غیبت، و چگونگی آن، چنان است که خود آن حضرت در دعای حجاب از درگاه قادر متعال درخواست نموده که محجوب، و پشت پرده دیده‌ها باشد. اَللهُمَّ احْجِبْنِی عَن عُیونِ اَعدائِی وَ اجْمَع بَینِی وَ بَینَ اَولِیائِی. 1

در تشرّف ابراهیم‌ بن مهزیار آمده که از طائف گذشتیم و به قسمتی از دشت حجاز رسیدیم که عواملی نامیده می‌شد. در این دیدار امام علیه‌السلام به پسر مهزیار فرموده است:

پدرم با من پیمان بسته که در مخفی‌ترین و دورترین سرزمین‌ها مسکن گزینم تا از تیررس اهل ضلالت در امان باشم. این پیمان مرا به این ریگ‌زارهای عواملی و دشت حجاز از نجد تا تهامه انداخته است.‌ 2

در نقل دیگری آمده است که حضرت نمی‌خواهد در زیر پرچم هیچ حکومتی قرار گیرد تا بیعت کسی به گردنش نباشد.

البته این بدان معنا نیست که حضرت ولی‌عصر عجل‌الله تعالی‌فرجه در محل اقامت خود، تنها است. بلکه همواره تعدادی از بزرگان در محضر آن سرور هستند تا در این دوران عزلت، وسیله رفع غربت از وجود اقدس آن هادی امّت و عصاره خلقت باشند. امام صادق‌علیه‌السلام فرمود:

لابُدَّ لِصاحِبِ هَذا الاَمرِ مِن عُزلَةٍ وَ لا بُدَّ فِی عُزلَتِهِ مِن قُوّةٍ وَ مَا بِثَلاثِینَ مِن وَحشَةٍ وَ نِعمَ المَنزِلُ طِیبَة؛ برای صاحب این امر به ناگزیر دوران عزلتی هست و در ایام عزلت، نیرو و افرادی لازم است تا با وجود سی نفر، دیگر وحشتی نباشد. وه چه جایگاه خوبی است مدینه. 3

علامه مجلسی پس از ذکر این روایت می‌نویسد:

این روایت دلالت دارد بر اینکه همواره سی تن از شیعیان و نزدیکان در محضر آن بزرگوار هستند که هرگاه عمر یکی از آنها به پایان رسید؛ دیگری به جای او تعیین می‌شود و جای او را پر می‌کند. 4

در تشّرف علّامه سیدمحسن امین عاملی آمده که حضرت برای جمعی از یارانش بیاناتی ایراد می‌فرمود. از جمله فرمود: فرزندان حضرت زهراعلیها‌السلام اگر گرفتار انحرافی شوند، آخر کار، حقّ را دریافته از دنیا می‌روند. و فرمود: امیرعلی شریف مکّه در حال مرگ است. و من (سیدمحسن امین) که در عرض هفت سال اقامت در مکه و شرکت در مراسم حج، در آرزوی دیدار یار بودم؛ نگران آن دوست شدم و سریع خود را به منزل امیرعلی رساندم. دیدم همه اطرافیان نگران حال او هستند، و تا وارد سالن استراحتش گردیدم دیدم همان وجود مبارک بر بالین امیرعلی، نام امامان اثنی‌عشری را با کلمه حجةالله تلقین می‌کند. تا به خودش رسید، فرمود: بگو اشهد انک حجة‌الله. شهادت گفتن همان و تمام کردن همان.

من از مهابت آن حضرت ساکت بودم که خیلی سریع تشریف بردند. تکانی خوردم که آقا کجا رفت؟ دیگران و بی‌خبران گفتند: که کجا رفت یعنی چه؟ آری آن را که خبر شد، خبری باز نیامد. 5


 

مکان زندگی

امام ششم علیه‌السلام می‌فرماید:

در غیبت کبری به جز نزدیکترین دوستان، کسی از جایگاه او اطلاع نخواهد داشت. 6

نیز وارده شده که در غیبت کبری کسی از اقامتگاه او اطلاع ندارد، جز خدمتکاری که متصّدی امور آن سرور است. 7

مرحوم شیخ مفید می‌فرماید:

اخبار فراوانی از پیشوایان معصوم علیهم‌‌السلام به ما رسیده که برای قائم عجل‌الله تعالی‌فرجه دو غیبت است که یکی طولانی‌تر از دیگری است. در غیبت کوتاه، خواصّ شیعه از جایگاه او آگاهند، ولی در غیبت طولانی او، مردم از اقامت‌گاه او بی‌خبر خواهند بود، به جز دوستان مورد اعتماد که متصدّی خدمت‌گزاری آن حضرت هستند. 8

آنچه مسلّم و تردیدناپذیر است این که آن حضرت همه ساله در مراسم حجّ شرکت می‌کند و خانه خدا را زیارت می‌کند، ولی انبوه حج‌گزاران او را نمی‌بینند 9 و اگر بینند نمی‌شناسند. 10

از این رهگذر در طول غیبت آن خورشید جهان تاب، دلباخت‌گان کوی او به حج خانه خدا روی آورده، در مراسم حج به جستجوی او می‌پردازند، و چه بسیار نیک بختانی که توفیق تشرّف و به پیشگاه آن کعبه مقصود و قلبه موعود را در کنار خانه خدا یافته‌اند. 11 ¬لیکن در غیر ایام حج، دلیل قاطعی بر اقامت آن بزرگوار در مکان معیّنی نداریم. فقط اشارات و کنایاتی در برخی از احادیث وارد شده که بخشی از آنها را یاد‌آور می‌شویم.


 

1- سرزمین‌های دور دست:

در توقیع شریفی که در سال410هجری از ناحیه مقدسه برای شیخ مفید صادر شده است؛ حضرت بقیة‌الله عجل‌الله تعالی فرجه چنین مرقوم فرموده‌‌اند:

اگر چه ما در سرزمین دوردستی سکنی گزیده‌ایم که از جایگاه ستمگران بدوریم – زیرا خداوند مصلحت ما و شیعیان مؤمن ما را در این دیده که تا حکومت دنیا در دست تبهکاران است در این نقطه دور دست مسکن نمائیم- ولی از اخبار شما آگاهیم و هرگز چیزی از شما بر ما پوشیده نمی‌ماند و می‌دانیم که چه گرفتاری و پریشانی به شمار رسیده است... 12


 

2- مدینه طیّبه:

هنگامی‌که از امام حسن عسگری علیه‌السلام پرسیدند: اگر حادثه‌ای بر شما روی داد از فرزند بزرگوار شما کجا سراغ بگریم؛ حضرت فرمود: در مدینه‌. 13

امام صادق‌علیه‌السلام نیز به‌هنگام بحث از غیبت کبری می‌فرماید: وه چه جایگاه خوبی است مدینه. ‌14


 

3- دشت حجاز:

توضیح آن در تشرف ابراهیم‌بن مهزیار به اختصار گذشت. 15


 

4- کوه رضوی:

امام صادق‌علیه‌السلام از کوه رضوی یاد می‌کند و می‌فرماید:

از هر درخت میوه در آن هست و چه پناهگاه خوبی است برای شخص خائف. وه چه پناهگاه خوبی!... صاحب این امر را در آن دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. 16


 

5- جابلقا و جابلسا:

مرحوم نوری می‌نویسد:

اخبار بسیاری هست که از نظر معنی متواترند، و دلالت دارند بر اینکه در شرق و غرب جهان دو شهر به‌نام‌های جابلقا و جابلسا وجود دارند که اهل آنها از انصار حضرت‌ ولی‌عصر عجل‌الله ‌‌‌تعالی‌فرحه هستند و در محضر آن حضرت خروج می‌کنند. 17


 

6- شهر مهدی

عجل‌الله تعالی‌فرجه: علامه مجلسی در جلد السماء العالم بحارالانوار از کتاب قسمت اقالیم ارض و بلاد آن که تألیف یکی از علمای اهل سنّت است، نقل می‌کند که:

بلد مهدی‌ علیه‌السلام شهری است نیکو و محکم که آن‌را مهدی فاطمی بنا کرده و برای آن قلعه‌ای قرار داده است. 18 [البته هیچ ربطی به مکان زندگی حضرت مهدی‌علیه‌السلام ندارد.]


 

7- بیت‌الحمد:

امام صادق‌ علیه‌السلام می‌فرماید:

برای صاحب این امر خانه‌ای است که به آن بیت الحمد گفته می‌شود. در آن خانه چراغی است که از روز ولادت آن حضرت روشن است و این چراغ تا روزی که آن حضرت با شمشیر قیام کند خاموش نمی‌شود. 19


 

8- جزایر مبارکه:

داستان مفصّل و معروف انباری حکایت از آن دارد که شخص محترمی در مجلسی عون‌الدین وزیر اظهار داشت که من به سال 622 هجری از زادگاه خود همراه یک کاروان تجارتی به سرزمین بربر رفتیم و از آنجا سفر دریائی خود را آغاز کردیم. سرانجام به جزیره‌هائی رسیدیم که همسفران و حتی ناخدای کشتی برای نخستین بار به آن جزیره‌ها رسیده بودند. اسامی آن جزایر عبارت بود از: مبارکه، زاهره، صافیه، ظلوم و عناطیس که ساکنان آنها همگی از شیعیان بودند و بر آنها 5 نفر از اولاد حضرت صاحب‌الزمان‌عجل‌الله تعالی‌فرجه به نام‌های طاهر، قاسم، ابراهیم، عبدالرحمن و هاشم حکومت می‌کردند.

آنگاه بطور مفصّل از اخلاق و رفتار نیکوی آنها و از صفا و زیبائی بی‌نظیر آنجا سخن گفته است. پس از پایان یافتن سخنان وی، وزیر ناصبی از یکایک حاضران تعهدّ گرفته که این داستان را هرگز نقل نکنند، و آنها تا روزی که آن وزیر زنده بود آنرا مخفی نگه داشته‌اند.

این داستان در منابع فراوانی به تفصیل آمده است. از جمله:

1- الصراط المستقیم تألیف زین‌الدین علی‌بن یوسف عاملی.

2- السطان المفرج من اهل‌الایمان تألیف علی‌بن عبدالحمید نیلی.

3- حدیقةالشیعه تألیف مقدس اردبیلی (ص756- 770).

4- الانوارالنعانیه تألیف سید نعمة‌الله جزایری (ج2، ص 58- 65).

5- جنةالماوی تألیف مرحوم نوری طبرسی. 20

6- نجم الثاقب نوری (ص217- 228).

7- العبقری‌الحسان تألیف نهاوندی (ج 2، ص 123- 126).

و خلاصه آنرا مرحوم شیخ حرّ عاملی صاحب وسائل الشیعه در کتاب اثبات الهداة نقل کرده است. 21

9- جزیره خضراء: فضل بن یحیی نویسنده معروف قرن هفتم- به تاریخ 11 شوال 699 هجری- مشروح سرگذشت علی‌بن فاضل مازندرانی را در شهر حلّه از زبان شخص ایشان شنیده و آن را در کتابی بنام الجزیرة الخضراء گرد آورده است. تحقیق و تقضیل این رویداد را، پژوهشگر معاصر استاد علی‌اکبر مهدی‌پور در کتاب جزیره خضراء تبیین نموده است.

 


 

همسر و فرزند

در مورد اینکه آیا حضرت بقیة‌الله عجل‌الله تعالی‌فرجه در دوران غیبت کبری همسر و فرزندانی دارد یا نه؛ دلیل قطعی بر وجود یا عدم آن در دست نیست. لیکن به استناد سه گروه شواهد و قرائن؛ داشتن همسر و فرزند برای آن حضرت قابل اثبات است:

1- احکام فراگیر؛

2- روایات؛

3- دعاها.

احکام عامّ و فراگیر شریعت اسلام ایجاب می‌کند که حضرت بقیة‌الله عجل‌الله تعالی‌‌فرجه نیز مانند دیگر پیشوایان معصوم علیهم‌السلام از سنّت جدّ بزرگوار خویش حضرت ختمی مرتبت صلی‌الله‌علیه‌‌‌و‌اله پیروی نموده و تشکیل خانواده دهند.

یکتائی و بی‌همتائی ویژه ذات اقدس خداوند متعال است و بس، و همه موجودات عالم آفرینش، از ریز و درشت و از ذرّه تا کهک‌شان، زوج و جفت، نر و ماده، و مثبت و منفی آفریده شده‌اند.


 

سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ

؛ منزه است آنکه آفریده جفت‌ها را، همه آنها را، از آنچه می‌رویاند زمین و از خود ایشان و از آنچه نمی‌دانند. 22

انسان هم در آفرینش، بصورت زوج و جفت، و با همتا و همانند آفریده شده، و راحتی و آسایش او از رهگذر ازدواج متناسب تأمین می‌گردد:


 

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ )

؛ از نشانه‌های خداوند آن است که برای شما از خودتان جفت‌هائی آفریده تا بیارمید با آنان، و نهاده در میان شما دوستی و مهربانی را. همانا در این نشانه‌هائی است برای کسانی‌که می‌اندیشند. 23

این سنّت ازدواج با کشش و کوشش و ناز و نیاز در همه موجودات جریان دارد:


 

(فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا)؛

آیا جز شیوه پیشینیان را منتظرند که هرگز نیابی شیوه خدا را دگرگونی و هرگز نیابی شیوه خدا را بازگشتی. 24

همچنین روایات فراوانی در رابطه با ازدواج و فرزنددار شدن از معصومان علیهم‌السلام وارده شده است.

عَن اَبِی‌جَعفَر عَن رَسولِ ‌الله صَلی‌اللهُ ‌عَلیهِ‌ وَ الهِ قَالَ:

مَا بَنی بِناء فِی ‌الاِسلامِ اَحَبَّ اِلی‌اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التََّزوِیج؛ بنائی محبوب‌تر از ازدواج در نزد خدا بینان‌گذاری نشده است. 25

عَن اَبِی عَبدِاللهِ عَلیهِ ‌السَلام قَالَ رَسولُ ‌الله صَلَی‌اللهُ ‌عَلَیهِ وَ‌ اله:

مَن تَزَوّجَ اَحرَزَ نِصفَ دِینِهِ فَلیَتّقِ ‌اللهَ فِی النِصفِ الاخَرِ؛ هر کس ازدواج کند نصف دین خود را بیمه کرده، و باید با خویشتن‌داری نصف دیگر را نگه دارد. 26

عَن اَبِی عَبدِ الله عَلیهِ ‌السَلام قَالَ اَمیرُالمُؤمِنِین عَلَیهِ ‌السَلام:

تَزَوّجُوا فَاِنَّ رَسولَ ‌اللهِ صَلَی‌اللهُ ‌عَلَیهِ وَ‌ الهِ قَالَ مَن اَحَبَّ اَنْ یَتبِّعَ سُنّتِی فَاِنَّ مِن سُنتّی التَزویجَ؛ ازدواج کنید زیرا پیامبر فرمود: هر که دوست دارد از روش من پیروی کند؛ باید بداند ازدواج روش من است. 27

عَن اَبِی ‌عَبدِ الله عَلَیهِ ‌السَلام قَال النَبِی صَلَی ‌الله‌ُ عَلَیهِ وَ آلِه:

رَکعَتان یُصَلَّی‌هَا مُتَزَوِّجٌ اَفضَلُ مِن رَجُلٍ عَزَبٍ یَقومُ لَیلَهُ وَ یَصُومُ نَهارَهُ؛ دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده برتر است از روزه‌داری و شب زنده‌داری کسی که ازدواج نکرده است. 28

عَن اَبِی‌عَبدِ الله عَلَیهِ ‌السَلام قَالَ رَسول‌ُ اللهِ صَلَی ‌اللهُ ‌عَلَیهِ وَ الِه:

رَذّالُ مَوتَاکُم العُزّابُ، پست‌ترین مردگان شما عزب‌ها هستند.‌ 29

عَن مُحمَّدِ بنِ مُسلِم اَنّ اَبَا عَبدِ اللهِ عَلَیهِ ‌السَلام قَالَ اَنَّ رَسُولَ ‌اللهِ صَلَی‌ اللهُ ‌عَلَیهِ وََ الِه قاَلَ:

تَزَوَّجُوا فَاِنّی مُکاثِرٌ بِکُمُ الاُمَمَ غَداً یَومَ القِیَامَةِ حَتَّی اَنّ السِقْطَ لَیَجِئی محبنطاء عَلی بَابِ الجَنَّةِ فَیُقالُ لَهُ اُدخُل فَیَقُولُ لا حَتَّی یَدخُلَ اَبَوایَ الجنَّةَ قَبلِی، ازدواج کنید که من در فردای رستاخیر زیادی آمار شما را در میان امتّ‌ها خواستارم حتی آن جنین نارس سقط شده خشمگین می‌آید و بر در بهشت می‌ایستد. به او گفته می‌شود: وارد شو. پاسخ می‌‌‌دهد: وارد نمی‌شوم تا پدر و مادرم جلوتر از من وارد شوند. 30

میرزای نوری می‌نویسد:

چگونه ترک خواهند فرمود چنین سنّت عظیمه جدّ بزرگوار خود را با آن همه ترغیب و تحریص در فعل و انجام آن، و تهدید و تخویف که در ترک آن وارد شده است. سزاوارترین امّت در اخذ سنّت پیامبر صلی ‌الله ‌علیه واله امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب (امام زمان) نشمرده است. 31

مرحوم نهاوندی می‌گوید:

بالجمله بعد از اعتقاد به زندگی و غبیت آن بزرگوار و استحباب تَناکُح و تناسل و منع ار رهبانیت و عُزوبَت؛ لابد آن حضرت را عیال و اولاد می‌باشد، و کثرت آن به سبب طول عمر چنانکه عادت اقتضاء می‌کند، باعث اختیار بلدی خاصّ است که خالی از غیر خواصّ باشد، تا ذکر آن حضرت چنانکه مقتضای حکمت غیبت است مستور بماند، و اولاد او هم به آسودگی خاطر زندگی کنند. پس گول این شبهات، مخور و انکار وجود بلاد آن بزرگوار را افسانه شمار. 32

اما با بررسی روایات در می‌یابیم که در مورد همسر یا همسران حضرت تنها یک روایت وجود دارد که مرحوم کفعمی آن‌را در مصباح نقل کرده است. براساس این روایت همسر آن حضرت از نسل عبدالعزّی فرزند عبدالمطلب می‌باشد. 33

لیکن درباره اولاد آن حضرت روایات بسیاری آمده که از آن استفاده می‌شود حضرت در دوران غیبت فرزندانی دارد به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1- سیّدبن طاووس در جمال‌الاسبوع می‌گوید:

روایتی با سندهای متصل یافتم که حضرت ولی عصرعجل‌الله تعالی‌فرجه را اولاد بسیاری هست که در شهرهای کرانه دریا حاکم و والی هستند، و در نیکی و بزرگواری در رأس نیکان روزگار و در قلّه صفات ابرار و اخیار هستند. 34

2- امام صادق‌علیه‌السلام می‌فرماید:

برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها به قدری طولانی می‌شود که برخی از مردم می‌گویند او وفات کرده است. برخی می‌گویند کشته شده است! و عده‌ای می‌گویند آمده و رفته است! و جز تعداد اندکی از شیعیان بر باور خود استوار نمی‌مانند، و کسی از اقامت‌گاه او مطلّع نمی‌شود، حتی فرزندانش نیز جایگاه او را نمی‌دانند، به جز کسی که متصّدی امور اوست. 35

3- محمدبن مشهدی در مزار از امام صادق‌ علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود:

گویا می‌بینم نزول قائم‌عجل‌الله تعالی‌فرجه را در مسجد سهله با اهل و عیالش. 36

4- رسول‌اکرم‌ صلی‌الله‌علیه واله در آخرین شب زندگی خود، قلم و دولت خواست و وصایای فراوانی را املاء کرد و امیرمؤمنان نوشت. آنگاه وصیت‌هائی هم در رابطه با فرزندان حضرت مهدی علیه‌السلام بیان فرمود، و دستور داد که آن‌را مامان معصوم دست به دست به‌ حضرت مهدی‌علیه‌السلام برسانند، و او به هنگام وفات به پسرش تحویل دهد. 37

5- مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب الایقاظ من الهجعة بابی را به بحث از دولت فرزندان امام‌زمان‌عجل‌الله تعالی‌فرجه اختصاص داده است. 38

6- مرحوم علامه مجلسی نیز بابی را به بحث و گفتگو از جانشینان و فرزندان حضرت ولی‌عصرعجل‌الله‌ تعالی‌فرجه اختصاص داده است. 39

7 و 8- داستان انباری و علی‌بن فاضل مازندرانی که به آنها اشاره شد.

آنچه مسلّم است اینکه از فرزندان حضرت‌مهدی ‌علیه‌السلام هیچ کدام امام نخواهد بود، و گرنه تعداد امامان معصوم بیش از دوازده تن می‌شود که بر خلاف ضرورت مذهب است. مرحوم شیخ طوسی در این خصوص می‌گوید:

هرکس بگوید که حضرت ولی‌عصرعجل‌الله تعالی‌فرجه فرزند امام دارد که تعداد امامان به سیزده برسد؛ سخن باطل گفته است.‌ 40

شاید فرزندان آن حضرت بطور ناشناس در میان مردم زندگی کنند، و به برکت روش و رفتار آنان، گروهی به آئین اسلام و راه راست تشیع گرایش یابند. چنانکه مرحوم آیة‌الله مرعشی نجفی بر آن معتقد بود.

دعاهای بسیاری از ناحیه مقدّسه صادر شده یا از دیگر معصومان ‌علهیم‌السلام وارد شده که در زمان غیبت در اماکن مقدسه یا ایّام متبرکّه خوانده می‌شود، و در آن از فرزندان و اهل بیت حضرت ولی ‌عصر عجل‌الله تعالی‌فرجه سخن به میان آمده است، در حق آنان دعا شده و یا به ایشان سلام و درود تقدیم گشته است که به دلیل مأثور بودن، بر اثبات مطلب دلالت می‌کند.

در این دعاها تعبیرهای صریحی چون ولد، ذریّه، اهل بیت و آل‌البیت به کار رفته که وجود همسر و فرزندان را برای آن حضرت اثبات می‌کند. در این زمینه دعاهای بسیاری هست که بخشی از آنها را یادآور می‌شویم.

1- در ضمن صلواتی که از ناحیه مقدسه صادر شده، چنین می‌خوانیم:

وَ عَلَی وَلِیّکَ وَ وُلاةِ عَهدِهِ وَ الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ وَ مَدّ فِی اَعمَارَهِم وَ زِد فِی آجالِهِم وَ بَلِّغْهُم اَقصَی آمالِهِم دِیناً و َدُنیاً وَ آخِرَةً اِنَّک عَلَی کُلّ شَیئٍی قَدِیر؛ درود فرست بر ولی امرت و اولیاء عهدش و پیشوایان از فرزندان او، بر عمر و اجل‌شان بیفزای و آنها را به عالی‌ترین آرزوهای دینی، دنیوی و اخروی‌شان برسان، که تو حقاً به هر چیز توانائی. 41

2- در ضمن دعائی که به هنگام وداع سرداب مقدس وارد شده، چنین می‌خوانیم؛

صَلِّ عَلی وَلِیِّکَ وََ وُلاةِ عَهدِکَ وَ الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ؛ درود بر ولیّ امرت و اولیاء عهدت و پیشوایان از فرزندانش. 42

3- در زیارت مخصوصه حضرت ولی‌عصر‌عجل‌الله تعالی‌فرجه در روزهای جمعه چنین آمده است:

السَلامُ عَلَی وُلاةِ عَهدِهِ وَ عََلَی الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ؛ درود بر اولیاء عهدش و پیشوایان از فرزندانش. 43.

4- امام رضا علیه‌السلام در قسمتی از دعائی که تعلیم فرموده تا در زمان غیبت خوانده شود، چنین می‌فرماید:

اللّهُمَّ اَعطِهِ فِی نَفسِهِ وَ اَهلِهِ وَ وُلدِهِ وَ ذُرّیَّتِهِ وَ اُمّتِهِ وَ جَمِیعِ رَعیَّتِهِ مَا تَقرُّ بِهِ عَینُهُ؛ بارالها به او درباره خودش، اهلش، فرزندانش، امتش وهمه رعیّتش موجبات روشنی دیده عطا فرما. 44

5- در فرازی از زیارت مخصوص آن حضرت در هر روز جمعه چنین می‌خوانیم:

یا مولای یا صاحب‌الزمان صلوات‌الله علیک و علی‌آل بیتک ... صلوات‌الله علیک و علی اهل بیتک الطاهرین؛ یعنی ای سرور من، ای صاحب‌الزمان، درود خدا بر تو و اهل‌بیت تو باد ... صلوات خدا بر تو و آل‌بیت تو باد. 45

6- سیدبن طاووس دعائی طولانی از ناحیه مقدسه نقل کرده و آن را از تعقیبات نماز عصر جمعه شمرده، می‌فرماید:

اگر به هیچ‌کدام از اعمال عصر جمعه موفق نشدی؛ این دعا را ترک نکن که از ناحیه مقدسه به آن امر شده است. در فرازی از این دعا چنین می‌خوانیم: حَتی نَظَرَ اِلی وَلِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ‌‌ وَ آلِهِ ظاهِرَ المَقالَةِ وَاضِحَ الدِلالَةِ هَادِیاً مِن الضَلالَةِ شافِیاً مِنَ الجَهالَةِ؛ تا نگاه کنیم بر ولیّ تو که صلوات تو بر او و فرزندان او باد، با گفتاری روشن، برهانی آشکار، راهگشا از گمراهی و نجات‌دهنده از نادانی. 46

7- در بخشی از صلوات بسیاری مفصّلی که در صبح جمعه وارد شده است چنین آمده:

وَ تَجعَلَهُ وَ ذُریّتَهُ فِیها الاَئِمَّةَ الوَارِثین؛ او و ذریّه‌اش را پیشوایان و وارثان زمین قراردهی. 47

8- همین مضمون در دعای شب بیست وسوم ماه رمضان نیز وارده شده که آن‌را سید طاووس با سند خود در کتاب عمل شهر رمضان آورده است. 48

در خاتمه، باید اعتراف نمود که وجود مقدس حضرت بقیة‌الله‌ الاعظم ‌عجل ‌الله تعالی‌فرجه پر از راز و رمز، و از استثناهای آفرینش است که به‌ خواست خدای توانا مانند جریانات حضرت نوح و حضرت ابراهیم، و حضرت‌موسی و حضرت عیسی- سلام‌الله علیهم- مافوق فهم و تحلیل معمول است. ولی فرزندان حضرتش شاید زندگی و مرگ طبیعی داشته باشند، زیرا دلیلی بر دیرزیستی آنان نداریم. چنانکه داستان علی‌بن فاضل و تشرّف او به حضور پنجمین نواده حضرت‌عجل‌الله تعالی‌فرجه بنام سیّد شمس الدّین- در اواخر قرن هفتم هجری- و نیز نام های دیگری که در داستان انباری آمده است؛ گویای این مطلب است.

خداوند توفیق معرفت آن حضرت و انتظار ظهورش را نصیب همه بندگانش بگرداند. بِمَنِّهِ وَ کَرَمِهِ.


ن : yasin
ت : دو شنبه 1 خرداد 1391

 


ن : yasin
ت : دو شنبه 1 خرداد 1391

 


ن : yasin
ت : دو شنبه 1 خرداد 1391

 

این عشق آتشین زدلم پاک نمی شود / مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود

بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند / هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود


ن : yasin
ت : دو شنبه 1 خرداد 1391


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.