دلمان به مستحبی خوش است که جوابش واجب است: السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی

عید غدیر مبارک.

قسم به جان تو اي عشق اي تمامي هست
كه هست هستي ما از خم غدير تو مست

در آن خجسته غدير تو ديد دشمن و دوست
كه آفتاب برد آفتاب بر سر دست

نشان از گوهر آدم نداشت هر كه نبود
به خمسراي ولايت خراب و باده پرست

به باغ خانه تو كوثري بهشتي بود
كه بر ولاي تو دل بسته بود صبح الست

در آن ميانه كه مستي كمال هستي بود
به دور سرمدي‌ات هر كه مست شد پيوست

بساط دوزخيان زمين ز خشم تو سوخت
چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست

هنوز اشك تو بر گونه زمان جاري‌ست
ز بس كه آه يتيمان، دل كريم تو خست

ز حجم غربت تو مي‌گريست در خود چاه
از آن به چشمه چشمش هميشه آبي هست

هنوز كوفه كند مويه از غريبي تو
زمانه از غم تنهايي‌ات به گريه نشست

دمي كه خون تو محراب مهر رنگين كرد
دل تمامي آيينه‌ها ز غصه شكست


ن : yasin
ت : دو شنبه 29 مهر 1392
روز عرفه.چرا عرفه؟

... تا غروب آفتاب دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي‌ريخت ... تا بالاخره بخشيده شد...

 

نهم ذيحجه (در ايران، فردا پنجشنبه) روز عرفه است. خداوند متعال در اين روز به سه مکان و سه گروه از انسانها، توجه ويژه دارد:

 

1. كربلا و زائران امام حسين (ع).

 

2.  صحراي عرفات (در نزديكي مكه) و حجاج بيت الله.

 

3  .  هر جا از دنيا كه دستي به سوي او بلند شود و دلي بشكند.

 

 

 

چرا «عرفه»؟

 

ـ آنگاه که جبرئيل (ع) مناسك حج را به حضرت ابراهيم (ع) مي‌آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت : «عرفت؟» يعني «ياد گرفتي؟» و او پاسخ داد آري. لذا به اين نام خوانده شد.

 

ـ وجه ديگر اينكه مردم از اين جايگاه و در اين سرزمين به گناه خود اعتراف مي‌كنند.

 

ـ بعضي ديگر هم آن را جهت تحمل صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد ؛ چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است. (1)

 

 

 

حضرت آدم (ع) در عرفات

 

مطابق روايتي از  امام صادق(ع)، وقتي جد اعلاي ما حضرت آدم (ع) از  باغ بهشتي به زمين فرود آمد، چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجده بود. جبرئيل (ع)، فرود آمد و پرسيد:

 

ـ چرا مي گريي، اي آدم؟

 

ـ چرا نگريم در حاليكه از جوار خداوند به اين دنيا فرود آمده ام؟

 

ـ به درگاه خدا توبه كن و بسوي او بازگرد.

 

ـ چگونه ؟

 

جبرئيل در روز هشتم ذيحجه آدم را به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبحگاهان عازم صحراي عرفات شد. جبرئيل هنگام خروج از مكه، احرام بستن و لبيك گفتن را به او آموخت و چون عصر روز عرفه فرا رسيد، آدم  را به غسل فرا خواند و پس از نماز عصر، او  را به وقوف در عرفات دعوت کرد و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:

 

سبحانك اللهم و بحمدك

 

لا اله الا انت

 

علمت سوء و ظلمت نفسي

 

واعترفت بذنبي

 

اغفر لي انك انت الغفور الرحيم
 يعني:

 

جز تو خدايي نيست

 

كار بدي كردم و بر خود ظلم نمودم

 

اينك به گناه خود اعتراف مي‌كنم

 

مرا ببخش كه تو بخشنده و مهرباني.

 

آدم (ع) تا غروب آفتاب همچنان دعا ميکرد  و با تضرع اشك مي‌ريخت. وقتي كه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد و شب را  آنجا گذراند. صبحگاهان در مشعر بپاخاست و به دعا پرداخت... تا اينكه سرانجام بخشيده شد ...


[ ادامه مطلب ] |
ن : yasin
ت : سه شنبه 23 مهر 1392
روزی هزار بار دلت راشکسته ام...

روزی هزار بار دلت راشکسته ام...
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام...

هربار این تویی که رسیدی و در زدی...
هربار این منم که در خانه بسته ام...

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی...
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام...


ن : yasin
ت : یک شنبه 7 مهر 1392
تو را من چشــــــــــــم در راهم...


ن : yasin
ت : یک شنبه 7 مهر 1392


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.